به گزارش پایگاه خبری مردمی ها، علی باقریکنی، معاون سیاسی وزیر خارجه جمهوری اسلامی در این رابطه گفته است که این مذاکرات در سطح وزیران امور خارجه و در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد برگزار خواهد شد.
صحبتهای او کمی پس از ملاقاتهای وزیران خارجه ایران و عربستان با یکدیگر و همچنین دیدار جداگانه ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران با وزیر خارجه سعودی و محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، با وزیر خارجه ایران بیان شده است.
بنا به گزارشهای پیشین، این نشست هشتجانبه با ابتکار عمل چین و آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل ترتیب داده شده است.
پنج ماه پیش، در ماه مارس و کمی پس از توافق ایران و عربستان برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک، روزنامه وال استریت ژورنال برگزاری نشست کشورهای حاشیه خلیج فارس را نشانه آن دانست که چین خود را به چشم قدرت صاحب نفوذ و تعیین کننده در خارومیانه میبیند؛ منطقهای راهبردی که آمریکا دههها موثرترین بازیگر خارجی در آن بود.
بر این اساس چین دیگر تنها بر جریان انرژی و روابط تجاری متمرکز نیست و شتابش به سیاست منطقهای نشانهای از فصل جدید رقابت پکن و واشنگتن است. معاون وزیر خارجه جمهوری اسلامی در همین رابطه گفت: آمریکایی ها میخواستند این نشست را با محوریت خودشان شکل بدهند اما حالا در چهارچوب سیاست همسایگی جمهوری اسلامی صورت می گیرد و این زیرساخت خروج نرم بیگانگان را از منطقه فراهم میکند.
او گفته چنین مذاکرات منطقهای پیشتر و از جمله در جریان گفت و گوهای برجام از طرف آمریکا پیگیری می شد اما موضع تهران مخالف آن بود.
با این وجود او در صحبتهایش به حضور فزاینده چین در منطقه و نقش کلیدی آن در میانجیگری بین ایران و عربستان اشارهای نکرده است.
آقای باقری کنی در بخش دیگری از صحبتهایش، تعامل جدی، موثر و هدفمند در عرصههای اقتصادی و سیاسی با همسایگان ایران را ستوده و گفته دولت ایران به همین واسطه موفق به آزادسازی داراییهای بلوکه شده خود شده است.
نباید فراموش کرد که چین به وضوح دارای منافع امنیت ملی در این منطقه نفت خیز است. بیش از ۵۳ درصد از واردات نفت خام این کشور از خاورمیانه میآید، جریانی از هیدروکربن که پکن نمیتواند آن را از دست بدهد.
با توجه به این وابستگی و آسیب پذیری که در صورت درگیری نظامی برای پکن ایجاد می شود، منطقی است که فرض کنیم چین میخواهد نیروهای خود را در منطقه داشته باشد. منطقی است اما آیا این فرض درست است؟ شاید نه.
دو حوزه ای که بر منابع انرژی پکن تأثیر میگذارد، تولید و حمل و نقل است. بزرگترین تهدید برای مورد اول در بی ثباتی داخلی یا درگیری های بین کشورها نهفته است. چالشهای حفاظت از حمل و نقل انرژی متنوع تر است و شامل بی ثباتی منطقهای، اختلال در ارتباطات خطوط دریایی، دزدی دریایی، یا در بدترین سناریو، محاصره دریایی می شود.
تا زمانی که وابستگی چین به منابع انرژی خاورمیانه بالا باشد، خطر اختلال در تولید و حمل و نقل برای پکن واقعی خواهد بود.
با این حال، رهبران چین نتیجهگرا هستند و بین مستعد بودن و آسیب پذیری تمایز قائل می شوند. علیرغم وابستگی زیاد خود به انرژی خاورمیانه، پکن معتقد است که مستعد آسیب است اما لزوما آسیب پذیر نیست. این به این دلیل است که چین به همان اندازه برای نفت خود به خاورمیانه نیاز دارد که منطقه به چین به عنوان مشتری نیاز دارد. بیزاری از اخلال متقابل است.
علاوه بر این، در صورت بروز یک بحران منطقه ای که تولید یا حمل و نقل را مختل کند، چین تنها قربانی نخواهد بود. این پیامدها بر کشورهای واردکننده نفت از آسیا تا اروپا تأثیر خواهد گذاشت، سناریویی که نه چین و نه آمریکا آن را نمی خواهند.
باید توجه داشت که پکن به دنبال پایان دادن به درگیریهای منطقهای از طریق میانجیگری قراردادهای صلح بین دشمنان دیرینه است.
این کشور خود را در معماری اقتصادی آینده بازیگران کلیدی منطقهای گنجانده و درگیر میکند. و بر روی ایجاد وابستگی متقابل بین کشورهای تولید کننده انرژی و ۱.۴ میلیارد جمعیت چین کار میکند.
استراتژیستهای آمریکایی در مورد حضور رو به رشد چین در خاورمیانه – هر شکلی که باشد – احساسات دوگانهای دارند. در حالی که واشنگتن متقاعد شده است که پکن به دنبال جایگزینی ایالات متحده به عنوان ضامن امنیت منطقه است، بسیاری از دیپلماتهای کارکشته آمریکایی نیز بی سر و صدا مشتاق دیدن چین در منطقهای هستند که گرفتار درگیریهای آشتی ناپذیر است.
با این حال، چین به شیوه خود در منطقه مشارکت خواهد کرد، صرف نظر از اینکه آیا ایالات متحده آن را جذاب یا قابل قبول می داند. حتی اگر نیروهای چینی هرگز به تعداد زیاد در خاورمیانه مستقر نشوند، حضور سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک این کشور نیرویی است که باید آن را جدی گرفت.
در حال حاضر بزرگترین نقطه اشتعال بالقوه بین ایالات متحده و چین، تایوان است. در صورت درگیری در آنجا، واشنگتن میتواند در تلاش برای سرکوب عملیات چین در تنگه تایوان، از ارتش خود برای مسدود کردن یا خفه کردن خطوط انتقال انرژی چین استفاده کند.
بنابراین چین باید بخواهد با حفاظت از حمل و نقل انرژی خود از خاورمیانه، برای چنین احتمالی آماده شود.
اما چینیها این آسیب پذیری را از دو منظر کاملا متفاوت میبینند. از یک سو، محاصره انرژی توسط نیروی دریایی ایالات متحده برای چین کمتر نگران کننده خواهد بود تا احتمال جنگی همه جانبه با رقیب ابرقدرتش. اختلال در عرضه انرژی بسیار مهم خواهد بود، اما بعید است که عامل تعیین کننده در جنگ بین ایالات متحده و چین باشد.
سیاست خارجی چین از زمان دنگ شیائوپینگ با دیدی واقع بینانه به دنبال بهبود و توسعه روابط خود با آمریکا قرار گرفت. در این زمینه در منطقه خلیج فارس تعامل این دو کشور به طرف همکاری و دوری از درگیری سوق پیدا می کند و چین در جریان بحران هایی که در دهه های اخیر در این منطقه صورت گرفته، یک رویه عمل گرایانه و واقع گرایانه اتخاذ کرده و با دوری از هر سیاست و مشی رادیکال و عجولانه در جهت منافع ملی خود گام برداشته و بدین وسیله سعی کرده است با فاصله گرفتن از سیاست های ایدئولوژی گرایانه، در جهت اعتمادسازی و چالش زدایی با آمریکا گام بردارد و از تقابل بپرهیزد و در جهت تأمین بیشتر منافع خود با سایر قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای همکاری کند.
Saturday, 21 December , 2024