هجوم ۳۶ میلیون نفری به ۳۰ شهر محدود، نه تنها زیرساخت‌ها را فرسوده کرد، بلکه آشکار ساخت که گردشگری در ایران، بیشتر شبیه «فرار از شهر» است تا «کشف سرزمین». این گریز جمعی، در نبود آموزش، به تهاجمی ناخودآگاه به طبیعت و تاریخ بدل شد.

به گزارش پایگاه خبری مردمی ها، نوروز ۱۴۰۴، همچون هر سال، صحنه جنبشی عظیم از میلیون‌ها ایرانی بود که در جستجوی تجدید قوا، به دامان طبیعت و میراث فرهنگی پناه بردند. اما این جنبش، این بار نه تنها ردپای شادی، که زخم‌های عمیقی بر پیکره محیط زیست و هویت تاریخی ایران برجای گذاشت.

آمار‌های رسمی از ۳۶ میلیون مسافر و ۱۱۵ تریلیون تومان گردش مالی حکایت می‌کنند؛ ارقامی که در نگاه اول، نویدبخش رونق اقتصادی است، اما در پس این اعداد، فاجعه‌ای خاموش در جریان است. جزیره هرمز، نماد این تناقض، به صحنه غارتی سیستماتیک تبدیل شد؛ جایی که خاک سرخ ۶۰۰ میلیون ساله، نه به عنوان گوهری زمین‌شناختی، بلکه به مثابه سوغاتی اینستاگرامی به تاراج رفت. این واقعه، تنها نوک کوه یخ از چالش‌های گردشگری ناپایدار در ایران است؛ چالش‌هایی که ریشه در کمبود‌های ساختاری، فقدان آموزش و نگاه کوتاه‌مدت به مقوله سفر دارد.

به گزارش اقتصاد ۲۴ ، سفر‌های نوروزی، از جنبه جامعه‌شناختی، پنجره‌ای به روح جمعی ایرانیان است؛ مردمی که در تقلای یافتن آرامش، ناخواسته به میراث خود خیانت می‌کنند. هجوم ۳۶ میلیون نفری به ۳۰ شهر محدود، نه تنها زیرساخت‌ها را فرسوده کرد، بلکه آشکار ساخت که گردشگری در ایران، بیشتر شبیه «فرار از شهر» است تا «کشف سرزمین». این گریز جمعی، در نبود آموزش، به تهاجمی ناخودآگاه به طبیعت و تاریخ بدل شد. رقم ۶۱ میلیون نفر-شب اقامت، اگرچه از نظر آماری رشد گردشگری را نشان می‌دهد، اما در عمل، بیانگر تمرکز ویرانگر بر نقاط خاص است. جنگل‌های شمال که ظرفیت پذیرش ۱۰۰ هزار نفر را دارند، میزبان میلیون‌ها شدند. این آشفتگی، حاصل نبود نظام توزیع هوشمند گردشگران و ناآگاهی از مفهوم «ظرفیت برد اکولوژیک» است.

نکته پارادوکسیکال، نقش شبکه‌های اجتماعی در این معادله است. همان پلتفرم‌هایی که جزیره هرمز را بر سر زبان‌ها انداختند، به طور غیرمستقیم مشوق تخریب آن شدند. هر سلفی با خاک سرخ، به تبلیغی ناخواسته برای تکرار این رفتار تبدیل گشت. این چرخه معیوب، نیازمند بازاندیشی در مدیریت رسانه‌ای گردشگری است. در این میان، سکوت نهاد‌های متولی آموزش گردشگری، فاجعه را تشدید کرد. هیچ کمپین ملی برای توضیح ارزش خاک هرمز یا آموزش رفتار مسئولانه در طبیعت طراحی نشد. نتیجه آن شد که گردشگر، طبیعت را «ملک عمومی» پنداشت، نه «میراث مشترک».

جزیره هرمز: از اکسیر زمین‌شناسی تا کالای مصرفی!

جزیره هرمز، نگین سرخ خلیج فارس، در نوروز ۱۴۰۴ به آزمایشگاهی زنده از تعارض منافع اقتصادی و حفاظت محیط زیستی تبدیل شد. خاک سرخ این جزیره که حاصل فرآیند‌های آتشفشانی منحصر‌به‌فرد است، نه تنها به عنوان یک پدیده علمی، بلکه به عنوان نمادی هویتی برای ایران شناخته می‌شود. اما امسال، هجوم ۳۶ میلیون مسافر، این میراث زمین‌شناختی را به کالایی مصرفی تقلیل داد.

تصاویر گردشگرانی که با بیلچه‌های پلاستیکی به جان خاک جزیره افتاده بودند، نه تنها وجدان عمومی را جریحه‌دار کرد، بلکه پرسش‌های بنیادینی درباره رابطه ایرانیان با سرزمین مادری برانگیخت. تلاش فعالان محیط زیست و بومیان برای مقابله با این وندالیسم سازمان‌نیافته، به جنگی نابرابر تبدیل شد.

کمپین «بازگرداندن خاک هرمز» با مشارکت شرکت پست، اگرچه حرکتی نمادین بود، اما نشان داد که حفاظت از محیط زیست در ایران، بیشتر متکی به ابتکارات مردمی است تا سیاستگذاری‌های دولتی. این در حالی است که برداشت حتی یک کیلوگرم از این خاک، تعادل رطوبتی و میکروبی اکوسیستم شکننده جزیره را بر هم می‌زند. نکته تاسف‌بارتر، تبدیل خرچنگ‌های هرمز به خوراکی تفریحی بود. این موجودات که نقش کلیدی در زنجیره غذایی خلیج فارس ایفا می‌کنند، قربانی ناآگاهی مسافرانی شدند که طبیعت را باغ شخصی خود می‌پندارند. این رفتارها، حاکی از شکاف عمیق بین تصویر آرمانی «اکوتوریسم» و واقعیت گردشگری بی‌ضابطه در ایران است.

پرسش اساسی اینجاست: چرا علیرغم ثبت جهانی روستا‌های ایران، شاخصه‌های پایداری محیط زیستی و مشارکت اجتماعی – که از معیار‌های اصلی یونسکو است – در کشور ما رنگ باخته؟ پاسخ را باید در کلان‌روند‌های اقتصادی جست‌و‌جو کرد؛ جایی که ناپایداری معیشتی، شهروندان را به دشمنان ناخواسته محیط زیست تبدیل می‌کند. خاک هرمز، تنها قربانی این ناآگاهی نبود. تالاب‌های ایران که نقش ریه‌های اکولوژیک را ایفا می‌کنند، زیر بار زباله‌های پلاستیکی خفه شدند. این فاجعه، نتیجه مستقیم نبود آموزش همگانی درباره پیامد‌های ریختن زباله در طبیعت است.