محمد صادق جوادی حصار روزنامه‌نگار مقیم مشهد در یادداشتی به بررسی حوادث اخیر این شهر پرداخته است.
به گزارش پایگاه خبری مردمی ها ، جوادی حصار نوشته است: موضوع برخورد با بانوان ایرانی در مشهد و در جریان بازی ایران و لبنان طی روز‌های اخیر بازتاب‌های فراوانی در افکار عمومی و شبکه‌های اجتماعی پیدا کرده است. کارشناسان حوزه‌های گوناگون هر کدام ابعاد گوناگون ماجرا را حلاجی کرده و راهکار‌های موثر برای عبور از این مشکلات را ارایه کرده‌اند. شخصا معتقدم، بخشی از این فضا، متاثر از اندیشه‌های آقای علم‌الهدی و نوع نگاه فرهنگی خاص ایشان به موضوع زیارت، وجود بارگاه امام رضا (ع) در مشهد و دیدگاه‌های خاصی که درخصوص بحث حجاب و سایر گزاره‌های فرهنگی و سیاسی دارند، شکل گرفته است.
به نظرم حرف تازه‌ای در این زمینه نمی‌توان مطرح کرد و اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان با دیدگاه‌های خاص ایشان در امور فقهی، فرهنگی و دینی آشنایی دارند. تفاوت عمده‌ای که در این بحث وجود دارد آن است که اغلب آزاداندیشان و متفکران، خراسان را به عنوان یک کانون فکری و فرهنگی و محل نشو و نما و بروز آرا و نظرات فرهنگی و سیاسی در طول زمان‌های مختلف می‌شناسند. واقعیت‌های ملموسی که با نوع آرا و اندیشه‌های آقای علم‌الهدی در تعارض است و رفتاری پارادوکسیکال را در ساحت‌های فرهنگی، هنری و سیاسی ایجاد می‌کند. دیدگاه‌هایی که نه با سبقه‌های فرهنگی و تاریخی مشهد سازگار است و نه با قوانین موضوعی کشور تطابقی دارد. ضمن اینکه اگر قرار باشد، خراسان با نگاه آقای علم‌الهدی اداره شود، تعارض‌های جدی با قانون ایجاد می‌شود، چراکه قانون، دارای شمول و عمومیت است و نمی‌توان بخشی از کشور را به خاطر فرد یا گروهی از گردن نهادن به قانون مستثنی کرد.
البته این نوع نظرات افراطی، حتی در مشهد نیز پایگاه مردمی قابل توجهی ندارد. اما اگر قرار باشد بنا به هر دلیلی، کشور یا بخشی از کشور، براساس دیدگاه‌های فقهی اداره شود، این نظر فقهی، ولی فقیه است که حداقل به صورت عرفی باید پیگیری شود نه نظرات آقای علم‌الهدی یا هر فرد دیگری. در تهران به عنوان ام‌القرای ایران، قانون و دیدگاه‌های فقهی مساله موسیقی و برگزاری کنسرت را حل کرده است، اما مردم مشهد، همچنان از نظرات و دیدگاه‌های رهاتر و مردمی‌تر رهبر انقلاب درخصوص موضوعات مختلف، فرهنگی، اجتماعی و هنری محروم هستند. با عبور از این دیدگاه‌های کلی، رخدادی که طی روز‌های اخیر، یک‌بار دیگر مشهد را بر سر زبان‌ها انداخت، نیازمند بررسی‌های دقیق‌تری است.
به نظر می‌رسد، برخی رویکرد‌های توطئه آمیز در بطن این ماجرا وجود دارد که باید ابعاد آن را بررسی کرد.  در بطن این موضوع چند پرسش جدی وجود دارد که باید به آن‌ها پاسخ داده شود. نخست اینکه چرا این مسابقه به جای تهران در مشهد برگزار شد؟ کمتر سابقه دارد که یک مسابقه ملی در سطح مقدماتی جام جهانی فوتبال در شهری مانند مشهد برگزار شود. ابهام بعدی، متولی برگزاری این بازی است. براساس قانون، متولی رسمی برگزاری این مسابقه در وهله نخست، فدراسیون فوتبال و در مرحله بعدی، وزارت ورزش است. باید دید چرا این متولیان مسوولیت برگزاری و اداره این بازی را به برخی افراد خاص و نزدیکان آقای علم‌الهدی سپرده‌اند. ابهام بعدی آن است که باید مشخص شود که در این ماجرا، آقای علم‌الهدی و نزدیکان ایشان چه نقشی داشته‌اند؟ چه کسی می‌تواند اثبات کند که ایشان خواستار یک چنین برخوردی بوده‌اند. حتی نقیض این موضوع هم شنیده شده که آقای علم‌الهدی در ایران نبوده‌اند و در کربلا حضور داشته‌اند.
به هر حال این گزاره‌ها ابهاماتی است که در بطن این ماجرا وجود دارد و باید در خصوص آن روشنگری صورت بگیرد. به نظر می‌رسد برخی افراد و جریانات مایلند که از طرق مختلف آرامش فکری جامعه را به هم بریزند و به آن لطمه بزنند. مطابق قانون باید با این افراد و جریانات برخورد شود. اینکه در آستانه ورود ایران به جام جهانی که ارکان مختلف کشور را به شعف واداشته، برخی افراد و جریانات دست به اقداماتی بزنند که آرامش جامعه را مختل کند و باعث التهاب در فضای فکری جامعه شوند، قابل قبول نیست.
همزمان با این رخداد غلط برخی بدخواهان کشور نیز بهانه به دست آوردند و بر طبل تعلیق فوتبال ایران و محرومیت از حضور ایران در جام جهانی کوفتند. برخی جریانات نیز که اغلب دم از آزادی و حقوق عمومی می‌زنند، اعلام می‌کنند که به دلیل عدم حضور زنان در ورزشگاه‌ها، تیم فوتبال مردان ایران نیز باید محروم شود. این نوع رفتار‌ها نیز رفتار‌های هیجانی، غیرمعقول و غیرمنطبق با گفتمان‌های ملی است. یک گفتمان ملی باید منافع آحاد ملت را مورد توجه قرار دهد و این نوع گفتمان‌ها، ویژگی‌های لازم برای جلب‌توجه اکثریت افکار عمومی را نخواهند داشت. گفتمانی که باید تلاش کند، حقوق حقه بانوان را به آنان بازگرداند نه اینکه مردان را نیز از حقوق طبیعی خود محروم کند.