عماد افروغ از جامعه شناسان شناخته شده سیاسی کشور نیز در سخنانی درباره ماهیت این اعتراضات گفته:«نظام باید برخورد به موقع و دست‌کم عذرخواهی می‌کرد، اما همه چیز را موکول به پاسخ فلان کمیته و کمیسیون و دستور مقامات کردند.
به گزارش پایگاه خبری مردمی ها ،  اعتراضات اخیر در ایران توجهات زیادی را به خود جلب کرده و باعث شد که تحلیل‌گران بسیاری درباره جنس این اعتراضات به بحث و گفت‌وگو بنشینند. به‌خصوص جامعه‌شناسان مختلف حتی در کشورهای دیگر شروع به تحلیل این اعتراضات کرده‌اند. مسئله مطالبات زنان، نادیده گرفته شدن نسل جدید و مطالبات آنان از جمله سخنان مشترک تحلیل‌گران مختلف است. به‌ویژه بسیاری از تحلیل‌گران تأکید دارند که باید این مطالبات و اعتراضات جدی گرفته شود و راه حل برخورد با آن هرچه باشد قطعا مقاومت برای عدم تغییر نیست.
ناآرامی‌ها زیرِ ذره‌بینِ تحلیل
در این باره نعمت‌الله فاضلی؛ استاد سابق دانشگاه علامه طباطبایی و انسان‌شناس در اظهار نظری به تحلیل این رویداد پرداخت و گفت: «گفتمان رسمی ‌و حاکم، بر گذشته، آن هم گذشته دینی، تکیه دارد و حال و آینده را طرد یا کم‌بها می‌پندارد. زمان در تصویر جامعه ما فاقد تعادل است. بر هم خوردن تعادل، بحران زمان و بحران آینده را ایجاد کرده و گسیختگی‌های گوناگون نسلی، جنسیتی، جغرافیایی، انسانی، و فرهنگی به وجود آورده است. این گسیختگی‌ها بحران‌های شدید و ویرانگری دارند. اعتراضات اخیر یکی از پیامدهای همین گسیختگی‌هاست. پیامد گسیختگی زمانی، تبدیل حافظه جمعی رسمی به ضدحافظه است. حافظه جمعی مدام در حال فیلتر کردن و غربال کردن تصاویری است که سیاست فرهنگی، رسانه‌ای و آموزشی نظام حکمرانی به آنها ارائه و القا می‌کند و جامعه یا جمعیت کثیری، آنها را به فراموشی می‌سپارد و نوستالژی دیگری را خلق می‌کند؛ نوستالژی دوره‌ها و تاریخ‌هایی که تعارض آشکار با روایت‌ها و حافظه رسمی دارند. گذشته نگری حاکم، اقتضا می‌کند سیاست حافظه را توسعه دهد. اما فقدان حافظه آینده، کوشش‌ها و سیاست‌های رسمی حافظه‌سازی را پس می‌زند. حافظه‌سازی نمی‌تواند بدون آینده روشن شکل بگیرد.»
فاضلی همچنین به مسئله زنان پرداخته و توضیح داده: «تصویر آینده در دهه‌های گذشته شکل نگرفت و دائم از آینده‌ای که در ۵۷ ترسیم شده بود، مصرف شد. این تصویر نتوانست همگام با تحولات و مقتضیات نسل‌های جدید به روز شود. همچنین زنان در تصویر آینده رسمی جایی برای خود نمی‌بینند. آنها خواهان حضوری فعال، آزاد، خودتحقق بخش و خلاق‌اند. تصویر آینده رسمی، تعریف و ترسیمی که از زنان ارائه می‌کند موجودی تسلیم، مطیع و حاشیه رانده شده و بر پایه مولفه‌هایی است که برای بخش بزرگی از زنان جامعه فاقد معناست. این تصویر آنها را ناامید، هراسان و منزوی می‌سازد. آنها اگرچه در زمینه‌های آموزش و آموزش عالی، سلامت و زندگی شهری، فرصت‌هایی دارند اما تصویری که از آینده زنان در روایت رسمی وجود دارد، فضای پرواز و بالندگی‌شان محصور و محدود در ارزش‌های سنتی و مردسالارانه است.»
فاضلی تأکید دارد که انسان در روایت رسمی حکومت، یکدست و یک شکل است. او می گوید: «زیست دوگانه و انسان گسیخته پیامد به رسمیت نشناختن «تفاوت‌ها» در تصویر آینده است. انسان آینده، در روایت رسمی حکومت، یکدست و یک شکل است، تصویری است از بسیجی یا انقلابی. «انسان‌های متفاوت» جای شایسته‌ای در روایت رسمی ندارند. آینده رسمی، انسان را آنطور که هست با تفاوت‌های قومی، زبانی، نژادی، دینی، فرهنگی و تاریخی اعتبار نمی‌بخشد و به رسمیت نمی‌شناسد. پیامد این گسیحنگی، شکل‌گیری و گسترش نارضایتی عمیق و خشونت به شکل‌های گوناگون خانگی، خیابانی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است.»
فردای اعتراضات
فاضلی خیلی صریح می‌گوید: « فردای اعتراضات به این بستگی دارد که نظام سیاسی تصویر آینده نو خلق کند یا راه گذشته را ادامه دهد. اگر تصویر نو از آینده خلق شود و در این تصویر گسیختگی‌های زمان، مکان، انسان و فرهنگ برداشته شود و گذشته، حال و آینده و جغرافیاها و فرهنگ‌های گوناگون و انسان‌ها از جایگاه معتبر و حقوق عادلانه برخوردار باشد، جامعه به طرف آرامش خواهد رفت. البته کسی انتظار ندارد که نظام سیاسی، ناگهان و در کوتاه‌مدت تمام واقعیت‌ها را تغییر دهد، رفاه، آزادی و عدالت را ناگهان تامین کند، تامین اینها نیازمند فرآیند زمانی و اجتماعی طولانی است، اما نظام حکمرانی می‌تواند تصویر آینده‌ای خلق کند که برطرف کردن گسیختگی‌ها مساله بنیادین آن باشد. تصویر آینده نو، اگر سازنده، عادلانه، انسانی، اخلاقی و مبتنی بر پذیرش و رسمیت بخشی به زمان‌ها، مکان‌ها، انسان‌ها و فرهنگ‌ها باشد، فردای اعتراضات، فردای نو خواهد بود. در غیر این صورت، شعله‌های خشم و اعتراض هم فروکش شود، رخداد دیگری در پی خواهد آمد و بار دیگر خیابان‌ها شعله ور می‌شوند. ما محتاج تصویر آینده در چشم‌اندازی هستیم که بتواند گسیختگی‌ها را از میان بردارد. ترسیم چنین تصویر هم به منابع میراث فرهنگی گذشته نیاز دارد، هم مشارکت همه نخبگان فکری، هنری، و سیاسی؛ و هم بهره‌مندی از دستاوردهای جهانی نیاز است. این وظیفه حاکمیت است که این نخبگان را برای ترسیم تصویر آینده سازنده درگیر کند.»
مرکز پژوهشی خبرگزاری ایرنا مصاحبه های مختلفی را با تحلیل گران و جامعه شناسان انجام داده است. در این مصاحبه ها «سید محمود نجاتی حسینی» پژوهشگر مطالعات علم و دین نیز در سخنانی درباره این اعتراضات اخیر توضیح داده: «حضور در این اعتراضات برای این نسل‌ها که از گروه اجتماعی «دانش‌آموز – دانشجو» هستند و از نقش طبقه اجتماعی و پایگاه اجتماعی آنها (بالا / متوسط/ پایین) هم می‌توان فعلاً صرف‌نظر کرد؛ برای این نسل‌ها و گروه‌ها از لحاظ جامعه‌شناختی یعنی نوعی «دیده شدن اجتماعی» و «به‌رسمیت شناخته شدن سیاسی» و «به‌حساب آمدن حقوقی» از سوی سیستم و جامعه است و منطقاً عقل مدیریتی و عقلانیت سیاسی در حکمروایی نیز حکم می‌کند که باید این بروزات اجتماعی- سیاسی اعتراضی انفجاری را جدی گرفت.»
مطالبات زنان
نجاتی حسینی یکی از خصایص جامعه‌شناختی اعتراضات سراسری و جهانی شده شهریور- مهر ۱۴۰۱ ایران اسلامی را «جنسیتی بودن و زنانه بودن بودن» آن دانست و اظهار کرده:«هر چند در جریان فرایند منتهی به «انقلاب اسلامی مردمی ۱۳۵۷» زنان سنتی و مدرن ما حضور جدی و پرشوری داشتند و هر چند در اعتراضات خرداد ۱۳۸۸ هم نسبتاً چنین بود به ویژه در کلان‌شهر و متروپل و چند شهر بزرگ و باز هم زنان (مادران ودختران‌شان) مشارکت فعال داشتند اما ما تنها شاهد «حضور زنانه» بودیم و نه «مطالبات زنانه» (در دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و تابستان ۱۴۰۰ هم این گونه بود فقط حضور زنانه بود و بس) . بنابراین آنچه یک خیزش اعتراضی را فمنیستی و زنانه می‌کند صرف «حضور زنانه» نیست، بلکه بروز، ظهور و وجود «مطالبات زنانه» است – یعنی آنچه تنها در پویش اعتراضی رو به گسترش شهریور – مهر ۱۴۰۱ شاهد آن هستیم. «مطالبه ایرانی اما جهانی شده زن – زندگی – آزادی» فی‌نفسه جنسیتی، زنانه و فمنیستی است و باید آن را قطعاً جدی گرفت، حتی اگراین اعتراضات هم جمع شود. زیرا این «مطالبات فمنیستی» موتور محرکه همه سیاست‌های اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و سبک‌های زندگی آینده زنان و دختران این مرزوبوم ایرانی اسلامی و نیز پویش‌ها و خیزش‌های اعتراضی انفجاری بعدی است.»
عماد افروغ از جامعه شناسان شناخته شده سیاسی کشور نیز در سخنانی درباره ماهیت این اعتراضات گفته:«نظام باید برخورد به موقع و دست‌کم عذرخواهی می‌کرد، اما همه چیز را موکول به پاسخ فلان کمیته و کمیسیون و دستور مقامات کردند. این می‌شود نوشدارو بعد از مرگ سهراب. باید می‌فهمیدید قطع‌نظر از هر پاسخی که از کمیته‌ها بیرون بیاید، شما مقصرید. چون اگر به این خانم ایست نمی‌دادند و او را سوار ون نمی‌کردند، این اتفاق رخ نمی‌داد. حداقل قضیه این است که همان ایست دادن سبب شوک روحی و روانی شده است. مسوول این شوک روحی کیست؟ بابت همین عذرخواهی می‌کردید. اما مساله به این روشنی را نمی‌دانند، چون آسیب‌شناسی، جامعه‌شناسی و روانشناسی اجتماعی را نمی‌دانند. حتی اگر سابقه جراحی داشته، چرا در شرایط دیگر این اتفاق نیفتاده است؟ در فیلم پخش شده هم معلوم است برخورد فرد تذکردهنده خوب نیست. مسئولیت این حادثه براساس رابطه قدرت- مسئولیت برعهده حاکمیت است و اگر به موقع عذرخواهی می‌کرد، این اتفاق نمی‌افتاد. اما چه باید کرد؟ در کوتاه مدت باید حتما درباره گشت ارشاد تجدید نظر شود و نگران این هم نباشند که این کار لطمه به عزت و اقتدار حکومت می‌زند.»
افروغ در پاسخ به سوال دیگری با تاکید بر این که «تجدید نظر در برخی روش‌ها به هیچ وجه سبب خدشه به نظام نمی‌شود» توضیح داد: «اخلاق کشف و قانون وضع می‌شود، قانون براساس شرایط و منافع وضع می‌شود. باید بررسی کرد که شرایط مثل گذشته است و منافع یک قانون همچنان پابرجاست؟ جای تردید دارد. چرا امام(ره) از نقش زمان و مکان می‌گفت و اینکه ممکن است حکم چیزی در شرایط زمانی و مکانی دیگر تغییر کند؟ اینکه ائمه ما ویژگی مسلمان را عالم بودن به زمان خود دانسته‌اند، یعنی چه؟ تغییر یک قانون چه خدشه‌ای وارد می‌کند؟ مگر یک قانون، وحی منزل است؟ قانون فرع بر عدل است و عدل، فرع بر حق. اگر قانونی نافی عدالت و حق شهروندی بود، باید تغییرش دهیم. اگر جامعه‌ای بخواهد بگوید من عادلم، حتما باید در برخی قوانین خود در هر سطحی تجدید نظر کند. اتفاقا این رشد یک نظام را نشان می‌دهد که متوجه شرایط سیال و متغیر زمان و مکان هست. نظامی که قفل کند و روی خوشی به تغییر نشان ندهد، دیر یا زود در سراشیب قرار می‌گیرد. از این رو معتقدم حداقل قضیه این است که حتما در گشت ارشاد تجدید نظر صورت گیرد. امیدوارم این تجدید نظر انجام شود، نگرانم وقتی آبها از آسیاب بیفتد، این کار هم نشود.»